ترجمه



2.12.04

٭
يک روش زندگی کاملاً متفاوت
گفتگوی کریشنامورتی و دکتر آلان آندرسون
مباحثه اول
۱_ علم و مسئله تغييری بنيادين در روان انسان

دکتر آندرسون: آقای کريشنامورتی، من بطرز ويژه ای جذب اين گفته شما شده ام که شما در سخنرانيهای خود در زمينه احساس مسئوليت هر انسان بيان داشته ايد، اينکه انسان در قبال يک تغيير بنيادين در خود مسئول ميباشد، تغييری که اساساً هيچ ارتباطی به دانش و زمان ندارد. من فکر ميکنم که ايده مناسبی خواهد بود، اگر که شما هم موافق باشيد، کل گستره چنين تغييری را که مورد نظر شماست، به بازبينی بنشينيم. اگر ما به اين کار مبادرت ورزيم، شايد که موضوعات مطروحه در پيرامون اين مبحث به روشن شدن هرچه بيشتر مسئله کمک کند.

کریشنامورتی: فکر نميکنيد که ابتدائاً لازم است خوب به اوضاع کنونی جهان بنگريم، اينکه چه چيزی بيشتر از همه در کليت و در وجه عام در برابرمان قرار ميگيرد؟ چه در هند، در اروپا و يا در همين آمريکا، يک سردرگمی همه جانبه غلبه دارد؟ چه در عرصه ادبيات، در عرصه هنرهای تصويری و بطور کلی در تمامی لايه های مختلف فرهنگی، يا در مذهب، امری که ما با حساسيت خارق العاده ای در اجرای دقيق مراسم و مناسک در آن روبرو هستيم، که بجای خود به تائيد ضمنی و در عين حال سرسری قدرت و باور تکيه دارد و بهيچ وجه نميتواند نمود مفهوم واقعی از مذهب باشد؟ اگر به همه اينها درست نگريسته شود _ سردرگميها، دردهای عميق، نگرانيهای ريشه ای، احساس بی پايانی از درد و تالم _ هر انسان جدی و با احساسی را ميتواند به تاکيد روی اين نکته برساند: همه اينها زمانی پايان بپايان ميرسد که اجتماع کنونی تغيير کند؛ و اين تغيير ميبايد بگونه ای باشد که هر فرد بطور منفرد آن را در درون خود پيش برد و اينکه هر فرد ميبايد خود را عميقاً نوگرائی کند. و مسئوليت اين قضيه تنها بردوش انسان است، نه اينکه بر دوش عموم و يا بر دوش روحانيون و کشيشان باشد و يا امری مربوط به کليسا باشد، يا به يک معبد، بلکه تنها بعهده کسی است که ميتواند تمامی گستره عظيم بی نظمی و هرج و مرج کنونی را مجسم نمايد؛ چه در عرصه سياست، در مذهب، در عرصه های اقتصادی و بطور کلی در عرصه های متفاوتی که در آنها اندوه بی حد و حصری غلبه دارد. اگر شما به همه اين موضوعات نگاهی عميق بياندازيد آنگاه اين سوال در شما شکل ميگيرد که فردی مثل شما و يا هر فرد مسئول ديگری آيا قادر است چنين تحولی بنيادين را در خود پيش برد؟ پس از طرح چنين سوالی، آنهم با درک عميق مسئوليت خود در اين زمينه و تنها پس از آن است که ميتوانيم در مورد نقش آگاهی و زمان و يا علم در پيشبرد و بطور کلی در روند اين تحول بنيادين، صحبت کنيم.
دکتر آندرسون: کاملاً ميفهمم منظورتان چيست. بنابراين ميبايد از همان ابتدا پايه ای را بنيان نهيم.
کریشنامورتی: بله، چون بسياری از انسانها احساس نميکنند که خود عميقاً در پيوند با تمامی رويدادهای جاری، تمامی هرج و مرجها و ريخت و پاشهای کنونی در جهان هستند. آنها خود را تنها به اموری بسيار ساده و پيش پا افتاده از قبيل چگونگی استفاده از انرژی، مسئله زباله ها و غيره مشغول کرده و به چنين مسائلی علاقه نشان ميدهند. آنها خود را بطور جدی با تحولات درونی و در روان انسان درگير نميکنند، و برای ذهنی که عملاً در تلاش برای نابودی جهان است، اهميت زيادی قائل نميشوند.
دکتر آندرسون: آری اين قضيه را ميتوان به آسانی متوجه شد. گفته شما بطور ساده مبنايی را برای احساس مسئوليت در هر فرد پايه ريزی ميکند."
کریشنامورتی: بله.
دکتر آندرسون: در واقع ما مجبور نيستيم که در انتظار نتايج برنامه های پنج ساله بوده و زندگی ما ضرورتاً در چنين راستايی تغيير کند.
کریشنامورتی: ببينيد، کلمه « فرد » در واقع کلمه مناسبی نيست، بدليل اينکه « فرد » همانگونه که شما نيز بر اين امر واقف هستيد، ميخواهد تداعی مفهوم: « يکپارچگی » باشد. اما انسان يکی است و در عين زمان دروناً از هم گسيخته و تجزيه شده. بدين لحاظ، او يک فرد نيست. او ميتواند از خود يک حساب باکی داشته باشد و دارای يک نام و يا يک مسکن باشد، اما با اينهمه او در واقع و بنياداً يک نفر نيست. منظورم از نگاه يکپارچه گی و يکدست بودن، و يا هارمونی درونی است. و اين تنها حالتی است که ميتواند تداعی مفهوم « فرد » باشد.
دکتر آندرسون: در واقع منظور شما اين است که سمت اين تحول _ من از کلمه « سمت » استفاده کرده ام و فکر ميکنم مفهوم درست تری را تداعی کند، چون ما بهرحال در رابطه با زمان بحث نميکنيم _ ميبايد از حالت چندگانگی بسوی يکپارچه گی باشد، آنگاه ميتوان از تغييری در هست و وجود انسان صحبت کرد، آنهم زمانی که چنين انسانی بحرانی را از سر ميگذراند. آيا ميتوان موضوع را بدين گونه در مد نظر قرار داد؟
کریشنامورتی: بله، اما خودتان هم متوجه هستيد که کلمه « يکپارچگی » تنها نميتواند نمود سلامتی جسم و هارمونی ظاهری انسان باشد، اين کلمه در عين حال نمودی از مفهوم « مقدس » نيز ميتواند باشد. همه اين مفاهيم و حالات در مفهوم اين کلمه يعنی « يکپارچگی » جای ميگيرند. با اين همه انسان هيچگاه کامل و يکدست نبوده. او همواره در درون خود چند سويه و عمدتاً نيز در حالتی از تقابل درونی قرار داشته است و بجای خود توسط انواع اميال و خواسته ها دچار تجزيه هرچه بيشتری ميگردد. و اگر ما در مورد فرد صحبت ميکنيم، در واقع امر ميبايست در مورد انسانی صحبت کرد که کامل و يکپارچه باشد؛ سالم، با ذهنی که از وضوح و شفافيت و در واقع از نوعی تقدس برخوردار است. بايد در نظر داشت که حيات چنين انسانی و در واقع، تولد چنين انسانی، وظيفه و مسئوليتی است که هر کدام از ما به نحوی از انحاء بعهده داريم، چه با اموری مربوط به تعليم و تربيت درگير باشيم، در عرصه های سياسی فعاليت داشته باشيم و يا در امور مذهبی و بطور کلی در تمامی عرصه ها اين کار مهمترين وظيفه ما ميباشد. بنابراين موجوديت چنين انسانی، وظيفه ای است که نه بعنوان وظيفه من و يا وظيفه تو بلکه وظيفه هر فردی است که نقش مربی را بعهده دارد. اين وظيفه نه تنها من، بلکه شما و بطور کلی وظيفه هرفردی است.
دکتر آندرسون: اين وظيفه تک تک انسانها است.
کریشنامورتی: دقيقاً، برای اينکه ما خود علت تمامی نابسامانيهايی هستيم که در جهان وجود دارد.
دکتر آندرسون: اما انسان بهرحال تنها در حالت فردی خود است که بايد اولين قدم را بردارد.
کریشنامورتی: اين مهمترين وظيفه انسان است. برای هر يک از آنها _ چه سياستمدار باشد و يا تاجر و يا يک آدم عادی مثل من _ در نظر گرفتن اين نابسامانيهای واقعاً موجود، تمامی رنجها و نگرانيها و سردرگميهايی که در جهان وجود دارد، لازم بوده و اين نگرش هر انسانی را به اين احساس مسئوليت و اين درک ميرساند که تنها راه غلبه بر اين معضلات تحولی بنيادين در تمامی عرصه ها ميباشد.
دکتر آندرسون: اين مسئوليتی است که تنها به انسان مربوط ميگردد.
کریشنامورتی: آری، حال چه او مثلاً در هندوستان زندگی ميکند و يا در انگلستان و يا آمريکا و يا هر نقطه ديگر کره زمين.
دکتر آندرسون: اگر قرار باشد تغييری در جهان آغاز گردد، اين تغيير بايد در هرکدام از ما بدون هيچ گونه تمايزی، بوقوع بپيوندد.
کریشنامورتی: دقيقاً. در تک تک انسانها. و در اين رابطه اين سوال مطرح ميگردد: آيا انسان در عمل و بطور جدی چنين مسئوليتی را حس ميکند؟ و نه تنها در محدوده تغيير فردی خود، بلکه بنام بشر و بشريت و برای همگان؟


........................................................................................
18.5.03

٭ مردان و چاقي

گروه فراموش شده!

نوشته خريتچه وان د پُل

--------------------------------------------------------------
در صد ساله اخير نه تنها قد و قامت مان بلندتر شده بلكه بطور محسوس چاق تر شده ايم. اگرچه چاقي به نظر مسئله اي زنانه جلوه مي كند، اما انگار هستند مردان زيادي كه با قضيه چاقي در گير هستند. خب، قضيه چيست؟ و چرا حرف زيادي در اين زمينه به گوشمان نمي رسد؟

--------------------------------------------------------------

اعداد نگران كننده در مورد چاقي كماكان سير صعودي طي مي كنند. حداقل چهار تن از ده شهروند بالغ كشور ما – منظور هلند ميباشد - با چاقي درگير هستند. هلند در كنار ايالات متحده، انگليس و آلمان جزء چهار كشور بالاي رده بندي معضل چاقي قرار دارد. نكته چشمگير در اين ليست، بالا رفتن وزن مردان ميباشد. سي بي اس ـ مركز تحقيقات آماري در هلند ـ تاكيد مي كند كه در سال دوهزار و يك بيش از 50% مردان و حدود 40% زنان با اضافه وزن روبرو بودند. علاوه تاً در سالهاي بعدي نيز مردان بيشتري به اين درصد اضافه شده اند. چه نتيجه اي ميتوان از اين آمارها گرفت؟

براي بسياري از مردان و زنان اين نكته كاملاً محرز است كه مسئله چاقي نمودي است از اين نكته كه يك فرد مدتي طولاني ميزان انرژي اي كه در خود ذخيره مي كند، بيش از مقداري است كه مورد استفاده قرار ميدهد. آيا بدين مفهوم است كه مردان در مقايسه با زنان ناسالم تر غذا مي خورند؟ ايا تحرك كمتري دارند؟ يا اينكه خيلي ساده، آنها كمتر به قضيه اضافه وزن توجه نشان ميدهند تا زنان؟

سوخت و سازي كندتر

از نظر خانم ” كاتينكا هاووس كامپ“ متخصص تغذيه، بخش دوم اين نظريه در رابطه با مردان بيشتر صدق مي كند.
- ” به نظر من مردان نسبت به مسئله چاقي توجه كمتري نشان ميدهند. ده كيلوي اوليه اضافه وزنشان را عموماً متوجه نمي شوند. هر فردي در دهه سي و يا چهل سالگي عمرش با كندي امر سوخت و سوز انرژي در بدن خود روبرو خواهد شد. هرچه بر سن تو افزوده مي شود، بهمان ميزان نياز تو به مواد غذائي نيز كاهش مي يابد. زنان نسبت به اين مسئله واكنشي سريع تر نشان داده و كل شيوه خورد و خوراكشان را تغيير مي دهند.“

نگراني ناشي از اين اعداد نمي بايد به روش تغذيه و يا چگونه گي تامين آن و يا حتي ميزان توجه مردان و يا زنان منوط گردد. ” ياپ سايدل“ استاد دانشگاه در رشته تغذيه و سلامت از دانشگاه آزاد آمستردام اينگونه مي انديشد كه اين امر بيش از هرچيز به چگونه گي رابطه وضعيت عمومي اندام و ميزان وزن هرفرد وابسته هست.
- ” وضعيت عمومي اندام هر فرد مشخص مي كند كه آيا وزن و قامت فرد از تناسب لازم برخوردار است يا نه. اما از روي اين اعداد نميتوان مشخص كرد كه وضعيت عمومي اندام هرفرد چگونه مي باشد. اگر شما زني و يا مردي را با وزن و قامتي مساوي در نظر بگيريد و حتي با تشابهاتي از نظر چگونگي تنظيم مواد مورد استفاده و تحرك لازم، كماكان با اين نكته روبرو خواهيد بود كه ميزان چربي موجود در بدن زنان بيش از مردان مي باشد. خيلي ساده، ميتوان اين را نمودي از وضعيت طبيعي آن فرد در نظر گرفت. حتي در ميان مردان نيز تفاوت هاي زيادي را ميتوان شاهد بود. يكي با وزني حدود هشتاد كيلو، ممكن است كه عضلاتي نرم داشته باشد با چربي فراوان و فردي ديگر، عضلاتي كاملاً ستبر و ماهيچه اي. اينها نكاتي است كه نميتوان براساس نمود عمومي اندازه هاي بدن بدان دست يافت.“

--------------------------------------------------------------
سال -------------------- 1981 ------------------------------- 1999 ---------------------------------------- 2001
مردان چاق ----------- 37% ----------------------------------- 47% ----------------------------------------- 50%
زنان چاق ------------- 30%------------------------------------ 38% ----------------------------------------- 40%
آمار از: سي بي اس
--------------------------------------------------------------

سيب ها و گلابي ها
بنابراين ميتوان گفت كه در اين ارقام درباره چاقي جنبه اي انحرافي وجود دارد. بهمين دليل متخصصين در كنار توجه به چگونه گي تركيب قد و قواره هر فرد، به شكل و حالت كمر آنها نيز توجه خاصي مبذول ميدارند. از همين جاست كه آنها ميزان اضافه چربي دريافتي توسط بقيه اندام را مي توانند تشخيص دهند. نكته ي مهمي است كه ميبايد بدان آگاه بود اين است كه چاقي شكم ( در نمائي مثل سيب) نسبت به چاقي روي باسن و كپل ها ( نمود شكل گلابي) تاثيرات تخريبي كاملاً مستقيمي روي سلامت هر فرد دارد. چربي روي شكم بدليل نزديكي به ارگانهاي موجود در بدن، امكان بسيار مساعدي دارد تا در سيستم گردش خون وارد شده و بدينسان در ساختار و كاركرد ارگانها تاثير بگذارد. بهمين دليل امكان تاثير گذاري از جمله زمينه سازي براي بيماري هائي همچون بيماري قند، فشار خون و يا تنگي نفس بسيار بالا مي باشد. ” سايدل “ در اين مورد كه مردان بيشتر از زنان با معضل اضافه وزن روبرو هستند، ترديد دارد:
-” اما مرداني كه سنگين وزن هستند نسبت به زنان در وضعيت مشابه با مشكلات بيشتري درگير ميشوند. در همين راستا آناني كه متاثر از استعداد چاقي با اضافه وزن روبرو ميشوند، شكم شان عموماً به شكل سيب در مي آيد و همين امر در رابطه با زنان مستعد به چاقي، به شكل ” گلابي“ بروز مي كند.

-------------------------------------------------------------
چاقي و رابطه آن با سلامت بدنوزن اضافه زمينه ساز انواع مختلفي از سائيدگي ها در بدن مي شود؛ از جمله استخوانها، مفصل ها و غضروفها بطور مداوم تحت فشار قرار گرفته و از بين ميروند. در كنار آن چاقي ميتواند خطر بالقوه اي براي بيماري هاي قلبي و گرفتگي مجاري عروق باشد. يك سوم افراد درگير با اضافه وزن فشار خوني بالا دارند، و يك چهارم آنها قند خونشان بالاست. گرفتگي مجاري عروق و سكته قلبي عموماً در بين افراد چاق بيشتر بروز مي كند. علاوه تاً متاثر از چاقي امكان سرطان نيز وجود دارد ( سرطان روده، پروستات در مردان و سرطان سينه و سرطان رحم در زنان )، و در كنار اينها چاقي مهمترين دليل بيماري قند از تيپ دوم مي باشد ( بيماري قند دوران پيري ). محققين بيماري هاي مسري در مركز آكادمي بهداشت روتردام در همين راستا كشف كرده اند كه افراد جواني كه دچار اضافه وزن هستند، حدود شش تا هفت سال كمتر از ساير افرادي كه از سلامتي نسبي برخوردارند، زنده مي مانند. اگر احتمالات بيشتر خطر مرگ را در نظر بگيريم متوجه ميشويم كه چاقي همانقدر خطرناك است كه سيگار كشيدن.
--------------------------------------------------------------

بدينسان مردان چاق با خطرات بيشتري مواجه هستند. علاوه بر شيوه هاي غير سالم در كسب وزن اضافه، مردان نسبت به زنان روش هاي زندگي ناسالمي را نيز دنبال مي كنند. بعنوان مثال سيگار بيشتري مي كشند و الكل بيشتري نيز مصرف مي كنند. و در كنار زندگي نشسته اي را دنبال مي كنند.
-” كم كردن وزن شدني نيست، مگر اينكه شيوه زندگي فرد بطور بنيادين تغيير كند.“ نكته اي است كه ”سايدل“ تاكيد مي كند:
- ” كسي كه از حد متعارف نيز سنگين تر است و همزمان سيگار هم مي كشد، دلايل بيشتري براي نگران شدن دارد تا فردي كه مثلاً سيگار نمي كشد. طبيعي است كه بعداز مرز معيني، چاقي ميتواند خطر محسوب شود، اما در منطقه بينابيني و باصطلاح خاكستري آن، كه بين سنگين وزني سالم و سنگين وزني غيرقابل تحمل نوسان وجود دارد، ميبايد به چگونه گي زندگي فرد نيز توجه داشت.“

غرور كماكان سرجايش هست!
بنابراين مردان بيش از زنان در معرض مشكلات ناشي از اضافه وزن هستند. با اينهمه انگار فقط زنان هستند كه نسبت به مسئله چاقي خود واكنش و حساسيت نشان ميدهند. البته اين ظاهر قضيه هست، نكته اي است كه سردبير روزنامه مردانه ” مردان و سلامت “ بدان اشاره مي كند.
– ” با يقين كامل ميتوان اظهار داشت كه مردان نسبت به چاقي خود حساس هستند، اما نه بصورت آشكار. كلمه ” لاغر شدن “ كلمه اي و عملي نيست كه مردان خيلي سريع به سراغش بروند. براي رعايت رژيم غذائي خاص نيز زياد ” قوي “ نيستند. مثلاً يه ليوان آب بجاي آبجو سفارش بدهند. يا اينكه بجاي ” استيك “ سالاد بخورند. همه اينها بجاي خود حساسيتشان را بر مي انگيزد.مردان معمولاً ترجيح ميدهند با اينگونه معضلات مخفيانه درگير شوند. درست عكس آن كاري كه زنان مي كنند. طوري كه آنان معمولاً در چنين اموري با يكديگر به راحتي مشورت كرده و از تجارب هم بهره مي گيرند.“
اين قضيه البته مربوط بدان نيست كه مثلاً مردان نسبت به تيپ و قيافه ظاهري خودشان بي توجه هستند. درست برعكس، قد و قواره و تيپ ظاهري براي مردان اهميت بسزائي دارد.
– ” اخيراً در زمينه ميزان توجه مردان به ظاهر خود تحقيقات همه جانبه اي انجام داده ايم. در رابطه با سوال« چه چيزي بيش از همه نگرانتان مي كند؟»، حدود 53% از جوابها در مورد اضافه وزن بوده. در همين رابطه مردان ترجيح ميدهند بيشتر با ورزش و تحرك بدني درگير باشند تا مثلاً كنترلي نسبت به ميزان دريافتي كالري بدن خود اعمال كنند. تنها زماني به اين موضوع گردن مي نهند كه با اخطار مستقيم پزشك روبرو باشند و يا احياناً وقتي كه ميخواهند با دوستانشان فوتبال بازي كنند و در رخت كن با شوخي هاي آنان و بالاخص در مورد چربي هاي بدن خود روبرو مي شوند. بهرحال ميتوان اينگونه بيان كرد كه مردان نسبت به چاقي خود حساسيت كمتري بخرج ميدهند.“

خودخوري!
اما، به نظر” كريستيانس“ مردان تحت تاثير دهه هاي متوالي تساوي حقوق بين زنان و مردان، سخت خودشان را مي خورند.
–” داشتن بدني متناسب و ظاهري خوب هر روزه نقش با اهميت تري را در ذهن زنان بدست مي آورد تا همه آن ارزش هاي سمبليك گذشته، منجمله در مورد توانائي مالي مردان و يا داشتن اتوموبيل و ساير امكانات زندگي. حال ديگر شكمي باد كرده كه تداعي نوشيدن آبجوست بطور خودبخودي نمود كلاس پائيني در جامعه هست. و بجاي آن قد و بالاي مناسب نمود انساني موفق و مسلط بخود هست.“

همچنين آنچه كه مربوط ميشود به اطلاعات در زمينه تغذيه، بنظر ميرسد كه مردان از زنان پيشي ميگيرند. ” سايدل“ مي گويد:
- ” ساليان سال اين زنان بودند كه تعيين مي كردند چه بخرند و چه بخورند. آنها خود مواد را مي خريدند و شام و نهار آماده مي كردند. اين روند بطور محسوسي در حال تغيير است. مردان نيز نه تنها خود مواد غذائي را تهيه مي كنند، بلكه خود نيز آشپزي مي كنند. از سوي ديگر ما هرچه بيشتر در بيرون از خانه غذا مي خوريم. اين امر مردان را مقيد مي كند كه هرچه بيشتر اطلاعات علمي شان در مورد مواد غذائي را افزايش دهند.

و آنگاه: آب كردن چربي هاي اضافه!
و بدينسان بنظر ميرسد كه مردان و زنان هرچه بيشتر شبيه يكديگر مي شوند. نكته عمومي در مورد همه آنها: براي هردو گروه نمود ظاهري عامل مهمي است براي كم كردن وزن و آب كردن چربي هاي بدنشان. و همزمان درصد بالاتري به امر سلامت در تغذيه شان توجه بيشتري نشان ميدهند.
–” اين امر باعث ميشود كه مسئله هرروزه پيچيده تر گردد.“ اشاره اي كه سايدل بدان تاكيد دارد.
-” در همين رابطه درصد سلامت افراد حدود بين 5 تا ده درصد بالا مي رود. اگر چه همين درصد را نيز بسياري از آنان كافي نمي دانند. و براي دفع بيشتري چربي، بنظر ميرسد كه ملاك هاي زيبائي شناسانه نقش بيشتري دارد تا سلامتي جسمي شان.“

--------------------------------------------------------------
اينبار اما جوانان مشكل اضافه وزن كماكان سنين پايين تري را در بر ميگيرد. يك هشتم كودكان در هلند از حد معمول چاق تر هست. حتي در مورد كودكان نيز مشكل از مصرف بالاي مواد غذائي و تحرك كم ناشي ميشود. و متعاقباً آنان نيز با تبعات ناشي از اضافه وزن و مشكلات مبتلابه روبرو هستند. خوشبختانه امروزه توجه بيشتري به آن سري از كودكاني ميشود كه با اضافه وزن درگير هستند. در همين راستا تلاش ميشود تبليغات در زمينه شيريني جات و شكلات ها و انواع و اقسام نوشابه ها و غيره را بالاخص در برنامه هاي مخصوص كودكان محدودتر كنند. انجمن هلندي تغذيه تلاش خود براي مبارزه با چاقي با مضمون: ” بازگشت به مرزهاي اصلي سلامتي “ ، عمدتاً بسوي بزرگسالان سوق داده است. در اين كمپين تلاش ميشود بزرگسالان را به مسئوليتشان در قبال نشان دادن نمونه اي مناسب براي كودكان خود واقف نمايند. اتفاقاً قرار بر اين است كه در تابستان امسال كمپينگ تابستاني مخصوص نوجوانان درگير با اضافه وزن با نام: كمپ پيروزي برگزار شود. نوجوانان دختر و پسر در محدوده سني بين يازده تا هفده سال طي دو هفته برنامه اي را دنبال خواهند كرد كه شامل ورزش، بازي، مصاحبت هاي گروهي، گردش جمعي و توضيحات آموزشي در زمينه زندگي سالم و متناسب خواهد بود. سازماندهنده اين برنام، خانوم كارولين ورلش در اين زمينه يادآور ميشود كه: ” تاكيد اصلي روي آموزش زندگي سالم خواهد بود، و تجاربي كه ميتواند نمودي از زندگي جالب و مناسب باشد. تفريح مهمترين بخش برنامه بوده و پس از آن برنامه هاي ديگر مطرح ميشوند.“ نوجوانان توسط تيمي از متخصصين زيرنظر خواهند بود. و والدين نيز يكي از روزها ميتوانند در كمپينگ بوده تا قادر باشند كودكانشان را پس از دوره فوق نيز مورد حمايت و توجه قرار دهند.
--------------------------------------------------------------

تحقيقات نيز اين جنبه را مورد تائيد قرار ميدهد. چه زنان و چه مردان كماكان مايلند بطور اساسي وزن كم كنند؛ افرادي با وزن متعارف و سلامتي جسمي مايلند چيزي حدود هفت كيلوگرم و افرادي با اضافه وزن، حدود بيش از 16 كيلو گرم از وزنشان بكاهند. اگر بطور تقريبي در نظر بگيريم نمود 9 تا 16 درصد از وزن شان ميباشد. با اينهمه وزن كم كردن و در وزن مناسب بودن نيازي به تنظيم برنامه غذائي ويژه ندارد. اين نكته اي است كه مركز امور تغذيه در تلاش تبليغاتي اخير خود ‹ خودت رو چاق نكن! › مورد تاكيد ويژه قرار داده. آنان چنين هشداري را عنوان مي كنند: حواست به چاقي باشه درست همان زماني واكنش نشان بده كه مي بيني شلوارت داره آرام آرام برات تنگ ميشه. براي اينكار ميبايد كمتر بخوري و تحرك بيشتري داشته باشي.
و دقيقاً در همين جاست كه انگار مردان چشم اندازي روشنتر دارند. آنها طبعاً خيلي سريع تر قادر خواهند بود اثرات ناشي از چنين توجه و هشياري و اقدامات مربوطه را حس كنند. چربي روي شكم معمولاً خيلي سريع تر از چربي روي باسن دفع ميشود. متخصص تغذيه، خانوم كاتينكا هاوس كامپ ميگويد:

- ” تغيير عادات روزمره براي هيچكس آسان نيست. اما تجربه ام بمن مي گويد كه مردان در اين زمينه توانائي ها و قابليت هاي بيشتري دارند، بالاخص زماني كه متوجه اولين تاثيرات ناشي از چنين روشي بشوند: كمتر بخورند و تحرك بيشتري داشته باشند. شايد اين جنبه هم مطرح باشد كه بنظر ميرسد مردان خيلي كمتر به غذا اهميت ميدهند تا زنان. حتي ميتوان اين نكته را بمثابه مهمترين عامل نيز مطرح كرد: با امر تغذيه و تحرك حساس برخورد كردن و هوشيار بودن. آنگاه ميتوان تاثيرات محسوس براي كنترل وزن خود را در برابر ديدگان خود حس كرد، و اين خود تاثيرات تشويق كننده اي را بهمراه خواهد داشت. چه براي مردان و چه براي زنان.“

--------------------------------------------------------------
اخيراً درباره مسئله ماليات بر مواد غذائي آماده – در ماشين هاي اتومات – توسط دولت صحبت هايي طرح شده است. بالاخص روي موادي همچون فاست فود و نوشابه هاي در قوطي. اين ايده عملاً از آمريكا مطرح شده، جائي كه همبرگر و كوكاكولا مهمترين عوامل چاقي متعارف در جامعه آمريكا شده است. طراحان اين قضيه به رابطه بين توان تخصصي، ميزان درآمد و سنگيني وزن اشاره مي كنند. افرادي كه از توانائي هاي تخصصي پائيني برخوردار هستند و متعاقباً از درآمدي كم، بيش از سايرين در معرض خطر چاقي هستند. غذاهاي ناسالم عموماً گران تر از مواد غذائي سالم ميباشند، طراحان مسئله قضيه را اينگونه نتيجه گيري مي كنند. مخالفين اين طرح در پاسخ اشاره مي كنند كه غذاهاي آماده و از جمله فاست فود و يا نوشابه هاي غيرالكلي نيستند كه غيربهداشتي و يا ناسالم هستند، بلكه اين امر مربوط به دفعات و ميزان تغذيه هر فرد. علاوه تاً بعنوان مثال مي توان از پنير فرانسوي نام برد كه ميزان چربي بسيار بالائي دارد، آيا براي اين خصوصيتش ميبايد ماليات پرداخت كرد؟ به نظر اين مخالفين بهترين راه همانا ترويج تغذيه درست و سالمتر و متناسب مي باشد.
--------------------------------------------------------------
به نقل از مجله بهداشت و سلامت



........................................................................................
20.2.03

٭ تصميم گرفته ام كه لينكي از كتابهاي ترجمه شده كريشنامورتي را كه در فورمات پي دي اف گذاشته ام، در سمت راست همين صفحه وارد كنم. تا شايد اگر احياناً كسي خواستارش بود، اونو كپي كرده و در فرصتي مناسب مطالعه كنه. علت ترجمه اين كتابها عمدتاُ اين بوده كه من تاكنون هيچ نشانه اي از ترجمه آنها در ايران نديده و چيزي در اين باره نشنيده ام. اين كتابها البته در آدرس سايتم قرار دارن. با نام ” سايت كمال “

اين كتابها در دو زمينه كلي تهيه شده اند، يكي از آنها در مورد تحول در روان انسان هست. و ديگري كندوكاوي است در زمينه شيوه اي بغايت متفاوت براي زندگي. اگر چه مجبور مي شويم كه از لغت شيوه استفاده كنيم، اما آنچه كه در بطن قضيه نهفته است، نه تبعيت از شيوه، بلكه تكيه بر بنيانهاي اصلي حيات ما و هشياري و سكوت ذهني ميباشد. بهرحال آنچه كه ويژگي خاصي به اين مباحث و گفتگوهاي بسيار جدي و خردمندانه ميدهد، اين است كه طرفين با استفاده از كلمات و عليرغم همه مشقاتي كه از آن ناشي ميشود، در كندوكاو سهيم هستند.


........................................................................................
17.10.02

٭ ” تغيير در روان انسان، تنها انقلاب واقعي“

كريشنامورتي

قسمت هفتم از دوره اقامت در اروپا

مراقبه همواره نو هست و از آنجائيكه از يك پروسه و يا استمرار ناشي نميشود، هيچ گونه پيوندي با گذشته ندارد. كلمه نو قادر نيست نمود كيفي نوين و حالت سرزندگي آنچه را كه هنوز به وقوع نپيوسته، تصوير و يا تفسير نمايد. درست همانند شمعي كه خاموش شده و مجدداً روشن شود. شعله جديد، همان شعله قديم نيست، اگر چه شمع همان شمع است.
مراقبه زماني نمود استمرار و تداوم ميشود كه در آن انديشه نقش ايفا كند و براي آن فرم مخصوصي و يا هدف معيني را در نظر گيرد. انديشه آنچه كه بمثابه هدف و يا مضموني براي مراقبه در نظر ميگيرد باعث ميشود تا مراقبه به برده زمان تبديل شود. اما مراقبه اي كه هيچگونه تماسي با انديشه و در همين راستا با گذشته ندارد، از مكانيسم خاص خود پيروي ميكند كه همان مكانيسم نيز هيچ پيوندي با زمان ندارد. زمان كهنه را به نو متصل كرده و آنها را بمثابه روندي كه ريشه در ديروز دارند، تا شكوفا شدن در فردا نمودار ميسازد. اما مراقبه اساساً كيفيتي بغايت ديگرگونه از شكوفائي را بروز ميدهد. مطلقاً مرتبط به گذشته نبوده و منتجه تجارب ديروزين نيست و در همين راستا فاقد هرگونه ريشه اي در زمان هست.
مراقبه از تداوم و استمرار خاصي برخوردار است كه در آن از گذشت زمان اثري نيست. همين كلمه استمرار در رابطه با مضموني همچون مراقبه، امري كاملاً انحرافي است؛ زيرا آنچه كه ديروز رُخ داده، بهيچ وجه هماني نخواهد بود كه امروز بوقوع پيوسته. مراقبه اي كه در زندگي امروز جاري است، بيداري نويني است، شكوفائي نويني است متاثر از طراوت، زيبائي و سرزندگي.

در ميان ازدهام سنگين خيابانها كه مملو از اتوبوس، ماشين هاي شخصي و تراموا و بطور كلي ساير وسائط نقليه عمومي بوده و از سوي ديگر، تنگ بودن جاده ها و ازدهام ناشي از اياب و ذهاب مردم، همه و همه باعث ميشد كه ماشين ما راهش را خيلي آرام دنبال نمايد. در حول و حوش جاده رديف بيشماري از آپارتمانهاي مسكوني قرار داشتند كه در خود خانوارهاي زيادي را جاي داده اند؛ با تمامي مغازه ها و سوپرماركت هايش، و شهر بدينسان خودش را در جهات مختلف گسترش ميداد و بسياري از مزارع اطراف را در خود مي بلعيد. بالاخره به خارج شهر رسيديم، به زمين هاي سرسبز، مزارع گندم و باغهائي كه رديف درختان خردل با رنگ هاي زرد و بسيار سرزنده خود قرار داشتند. تفاوت رنگ بين مزارع گندم و رنگ سرزنده زرد وروشن خردل آنچنان گيرا بود كه درست همچون تداعي مقايسه اي بود بين سروصداي داخل شهر با آرامش خارج آن. در مسير اتوبان بسوي شمال اين سرزمين مي رانديم. جاده اي كه طول اين سرزمين را به دو نيمه تقسيم ميكرد. در مسير حركتمان مداوماً با بيشه زارها، رودخانه ها و آسمان آبي بسيار شفاف و بي نظير روبرو ميشديم.
صبح يك روز بهاري بود و شكوفه هاي بسياري در بيشه زارها بچشم ميخوردند و در كنار اين بيشه زارها درختان زرد رنگ خردل تا افق كشيده شده اند؛ پس از آن مزارع گندم قرار دارند. آنها نيز تا آنجائي كه چشم كار ميكند، ادامه دارند. جاده از ميان روستاها و شهرها و از جاده اي كنار دريا عبور كرد و مجدداً به بيشه اي وارد شد كه مملو از برگهاي تازه سبز شده و عطر دلپذير خاك بود؛ در تمامي اين مسير بوي سكرآور بهار و حياتي نوين تمامي فضا را پوشانده بود. در اينجا تو خود را در پيوندي مستقيم با طبيعت احساس ميكردي و ميتوانستي خود را براحتي جزئي از زمين بداني – درختان، برگهاي تازه و سبز، با رودخانه اي كه در همين نزديكي جريان داشت، و خلاصه با همه آنها. اين احساسي رمانتيك نيست كه ناشي از تداعي معاني تصويرسازيها باشد، بلكه همه اينها بطور واقعي در تو حضور داشتند، آسماني آبي و زميني كاملاً حاصلخيز.
ماشين در مسيري قرار گرفت كه به خانه اي بسيار قديمي منتهي ميشد و طرفين مسير پوشيده از درختاني بود كه برگهايي تازه سبز شده روي آن قرار داشتند با طراوت بي نظيري و تو ميتوانستي تنها از لابلاي شاخ و بالهاي تازه رسته اين درختان آسمان آبي را ببيني و آنگاه متوجه هارموني زيبائي ميشدي كه در پيش ديدگانت شكل ميگيرد. صبح بسيار دل پذيري بود و درخت مُرس اگر چه بسيار بزرگ و بلند بود، با اينهمه هنوز همه برگها و شاخه هايش بسيار جوان بودند.


او مردي چاق و درشت اندام بود با دستاني بسيار بزرگ، و درون يك صندلي بسيار بزرگ عملاً پهن شده بود. صورتي بسيار دوستانه و خندان داشت. بسيار عجيب است كه خيل كم پيش مي آيد كه ما با تمام چهره خود بخنديم. شايد بخاطر اينچنين زندگي بسيار خسته كننده، تكراري و يكنواختي است كه ما درآن غوطه ور هستيم، و ناشي از آن قلب هايمان بشدت زير فشار قرار گرفته و از احساس تهي شده. ما عموماً زماني به خنده مي افتيم كه مثلاً لطيفه اي مي شنويم و يا موضوعي در ذهنمان شكل ميگيرد. اما خنده اي كه قائم به ذات بوده و از بطن وجود انسان بوجود آمده باشد، هيچگاه با چنين خنده اي روبرو نمي شويم؛ تلخكامي كه ميوه اي كاملاً رسيده در جان انسانهاست انگار در همه انسانها حضوري قطعي دارد. ما هيچگاه جريان آب را نمي بينيم و خنده اي كه همراه آن و در بطن آن جاري است؛ ديدن خاموشي تدريجي نوري كه در چشمانمان جاي دارد، بسيار دردناك است؛ بنظر ميرسد كه فشار ناشي از نگراني ها و نااميدي همه عرصه هاي زندگي ما را با همه شور و شوقي كه در بطن آن موجود هست در خود فرو برده و فشاري كه توسط انديشه تحريك گشته و بطور مداوم بزرگ و مهم جلوه داده ميشود.

نسبت به فلسفه اي خاص در مورد مبداء پيدايش و همچنين نگرشي در رابطه با سكوت، علاقه مندي نشان ميداد ـ البته جالب توجه اين بود كه خود هيچگاه ساكت نمي ماند! ـ شما نمي توانيد سكوت را مثل پنير يا ساير چيزها از مغازه اي خريداري كنيد. شما نميتوانيد آنرا مثل بوته گل در باغچه خانه تان بكاريد. حضور و موجوديت آن ربطي به فعاليت ذهن و يا قلب ندارد. سكوتي كه همراه با پخش موسيقي بوجود مي آيد، سكوتي است كه محصول همان موزيك است كه همراه با آن عمل كرد دارد. سكوت تجربه نيست، انسان زماني به حضورش واقف ميشود كه ديگر از كنارش گذشته.
گاهاً به كنار رودخانه رفته و به جريان آب نگاه كن. اجازه نده كه حركات آب، نوري كه روي آن انعكاس مي يابد، و يا شفافيت و يا عمق جريان آب تو را به خواب برد. بدون كمترين تحرك انديشه به آن بنگر. سكوت در تمامي پيرامونت جريان دارد، در درونت، در رود، روي درختاني كه كاملاً بيحركت آنسوتر قرار گرفته اند. شما نميتوانيد اين سكوت را با خود به خانه بياوريد، يا آنرا در ذهن خود جاي دهيد و فكر كنيد كه به يك وضعيت خارق العاده اي دست يافته ايد. اگر چنين احساسي داريد، بدانيد كه آن سكوت نيست؛ در بهترين حالت شايد ياد و خاطره اي از آن باشد، يا يك تصور، يا گريزي بسيار رمانتيك از تمامي سروصداي پيرامون خود و ازدهامي كه ناشي از زندگي امروزين ماست.
از آنجائيكه عملاً چنين سكوتي هست، بهمين دليل، همه چيز نيز موجوديت مي يابد. موزيكي كه شما صبح امروز شنيده ايد، صدائي بود كه از بطن چنين سكوتي به گوشتان رسيد و شما آنرا شنيديد، چون شما در واقع ساكت بوديد و اين صدا در بطن چنين سكوتي بود كه از كنار شما نيز گذشته و به راه خود ادامه ميدهد.
از آنجائيكه گوش ما پر است از وزوزهاي ذهنمان، ما قادر نيستيم كه صداي سكوت را بشنويم. اگر شما عاشق باشيد و در اينجا سكوت نيز احاطه نداشته باشد، آنگاه انديشه تان عشق را به بازيچه اي اجتماعي تبديل ميكند كه با توجه به فرهنگ متعارف با حسادت برابر است و يا خدايان ريز و درشتي كه در همين راستا توسط دست و فكر در كنار يكديگر چيده شده اند. سكوت اما در هرجائي كه باشيد، در درون و بيرونتان احاطه دارد.


........................................................................................
برگشت